هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

خورشید من

دیالوگ

1391/11/14 1:30
نویسنده : مامان طلا
85 بازدید
اشتراک گذاری

مکالمه ناهار امروز ما ..

بابا - هلیا عزیز دلم چه خبرا بابا قربونت بره

هلیا - بابایی آب اده

بابا - چشم دختر گلم

هلیا - قهقه سر می دهد آب می خورد البته یقه بلوزش! لبانش  را جمع می کند آنها را بدون صدا باز و بسته میکند

مامان - هلیا حرکت لب ماهی را نشان می دهد

بابا - از کجا می فهمی حرکت لب ماهی را انجام میدهد ؟

مامان - امروز در راه بازگشت به خانه قصه ماهی را برایش  گفتم و حرکت لب ماهی را برایش انجام دادم !

هلیا - بابایی ! دوباره نشان دادن حرکت لب ماهی

بابا - قهقه می زند هزار باره به قربانش می رود...

پی نوشت

فردا هلیا را به مغازه  آکواریوم فروشی می برم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

سیما
29 آذر 91 20:29
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد