هلیاهلیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

خورشید من

سعدی نامه

صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست بر خوردن از درخت امید وصال دوست بختم نخفته بود که از خواب بامداد برخاستم به طالع فرخنده فال دوست از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی کاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست هوشم نماند و عقل برفت و سخن ببست مقبل کسی که محو شود در کمال دوست سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار زنگارخورده چون بنماید جمال دوست   ...
1 ارديبهشت 1395

سعدی نامه

غافلی را شنیدم که خانه رعیت خراب کردی تا خزانه سلطان آباد کند بی خبر از قول حکیمان که گفته‌اند هر که خدای را عزّوجلّ بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی همان خلق را برو گمارد تا دمار از روزگارش بر آرد آتش سوزان نکند با سپند آنچه کند دود دل دردمند   سر جمله حیوانات گویند که شیر است و اذلّ جانوران خر و به اتفاق خر بار بر به که شیر مردم در مسکین خر اگر جه بی تمیزست جون بار همی‌برد عزیزست گاوان و خران بار بردار به ز آدمیان مردم آزار   باز آمدیم به حکایت وزیر غافل، ملک را ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد در شکنجه کشید و به انواع عقوبت بکشت حاصل نشو...
2 آذر 1394

سعدی نامه

ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی تا من در این سرایم این در ندیده بودم کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی چون گل روند و آیند این دلبران و خوبان تو در برابر من چون سرو بایستادی ایدون که می‌نماید در روزگار حسنت بس فتنه‌ها بزاید تو فتنه از که زادی اول چراغ بودی آهسته شمع گشتی آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی خواهم که بامدادی بیرون روی به صحرا تا بوستان بریزد گل‌های بامدادی یاری که با قرینی الفت گرفته باشد ...
27 ارديبهشت 1394

سعدی نامه

بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت  پانوشت - هرسال اول اردیبهشت سعدی نامه خواهیم داشت ...
31 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد