هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

خورشید من

هلیا در نقش مجری

با قطعه کایوچویی آنچنان خالق لحظه های خوش دونفره شدیم که طعم حضور تو مرا بس به اختیار خود پشت کایوچو را رنگ زدی ..  از خلیج فارس سخن گفتی از بوشهر از شیراز از یزد و هرانچه را که بازخورد آموزش مهدت بود را در رنگها به تصویر کشیدی .. و حال از من ایراد میگیری از دستهای منقوش رنگم .. دستان تمیز خودت را به رخ دستانم می کشی .  از گذشته تا کنون نتوانسته ام چون تو رنگ امیزی کنم... به یاد زنگهای هنر مدرسه می اندازی مرا .. انگشتانم منقوش به دوات و کثیف کاری .. به راستی چگونه دستانت تمیز می ماند مادر .. و در پایان لذتی شیرینتر از لحظه های با تو بودن نیست دلبندم شیرینم   ...
8 ارديبهشت 1395

دیالوگ 30

هلیا - مردها می توونند زنها رو مال خودشون کنند بدون اینکه باهاشون ازدواج کنند؟ من - آدمها می تونند همدیگه رو دوست داشته باشند هلیا - اما تو آهنگها بدون اینکه ازدواج کنند میگن عاشقتم عشقمی
8 ارديبهشت 1395

خمیربازی

یاد ندارم ساختن اسب به این زیبایی را برای تو .. دستانت آفریدن خلق کردن را چه خوب دانسته .. زبانت گویش را قصه گویی را و قلبت احساس مرا در می یابد در نگفته هایم .. مهربانوی مادر .. چون خورشید بر اسمان دلم می تابی درخشنده و زیبا ...
5 ارديبهشت 1395

کاردستی فرم محل کار پدر

کاغذها را قیچی می کند روی مقوا می چسباند. خطهایی ناموزون و موزون میکشد می گوید شلوار اداره باباست صورت پدر را می کشد تمام جزییات پدر را می کشد این خیلی برایم مهم است که پدرش را کامل و خندان میکشد ... ...
21 بهمن 1393

کاردستی کریسمسی

بابانوئل ! برامون تجربه هاتو هدیه بیار .. دوست دارم وقتی صبح میشه همه دلا مث ریشای سفیدت بی رنگ و بی ریا باشه .. همه چشما زلال و بی غل و غش باشه .. بابانوئل مهربون یه دنیا پاکی رو بیار با آدمهایی که دلهاشون پر از صداقت و راستی باشه نمادهای کریسمس ...
14 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد