ابتکار
مشغول آماده کردن افطاری هستم هلیا توی دست و پامه . کبریت رو بهش می دم تا چند دقیقه ای ساکت بمونه همه کبریت ها رو می ریزه بیرون و بدو بدو میره . با قطره مولتی ویتامین بر می گرده می خواهم یادش بدهم که می تواند کبریت ها را درون بطری بریزد اما قبل از من این کار را خودش انجام می دهد تا آخرین چوب کبریت .... فدای ابتکارت فدای بوسه هایت فدای دوغ خوردنت که با اووووووووووو می فهمانی که دوغ می خواهی ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی