نگاهت بردستانم عذاب است
آرام جان مادر ! هلیای من زیباترینم صبورترینم مرا ببخش که باعث آزارت شدم مادر . دوستت دارم نمیخواهم ضرری به تو شعله سرکش وجودم برسد . این چه آتشیست که در وجودم برپا کرده ای . من تو را عاشقم من تو را زندگی می کنم با هر روزت با خندیدنت باذوق کردن هایت . یک شبانه روزست که پستونک نخورده ای اذیت شدی اذیت شدیم جان مادر خواب نمی رفتی هرکجا به دنبالش بودی حتی در یقه لباست زیر پتویت . نگاهت بر دستان من و دستان من در عذاب نگاهت! عمر مادر می خواهم همیشه برایم بخندی می خواهم بهترین باشی زیباترین لبخند لبانت را می خواهم نه کجی دندان هایت را نه فرم برگردان لبانت را ! مقاومت کردم لحظه ای زمین نگذاشتمت چه خوب که گذشت و ما با هم قلب در قلب هم این مرحله را پشت سر گذاشتیم مادرم وابسته نباش چرا که وابستگی یعنی اطاعت محض . خودت باش هلیای من . همانی که برایش می میرم جان می دهم تا باشد ریشه کند و قدم بر شانه هایم بالا وبالاتر رود . دخترم این تصویر تو دل مادری مرا میشکند از وابستگیت از این که می خواهم آزاد باشی رها باشی عشق کوچکم . اما چه کنم مادرم و عاشق دلبندم . تو در خواب می خندی و ادای خوردن چیزی را در میاوری این اولین خنده توست که مرا می ازارد از مادر بودنم از نگرانیم برای تو . به قربان هست و نیستت شوم مقاوم باش همیشه در کنارتم همراهت چون کوه چون باد چون شاهرگ...