هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

خورشید من

هلیا و سرو کهن چهار هزار ساله زادگاهم ابرکوه

دخترم هلیای شیرینم این تویی که زیبا جذاب وباشکوه کنار سرو چهار هزار ساله شهر من ابرکوه ایستاده ای دختر م زیبایی قشنگی و مثل این درخت سرسبز و باشکوهی .لاله نازنینم شکر خدا که هستی و مرا مادر خود کرده ای با دیدن این عکس قلبم تند تر و تند تر میطپه برای تو که دیوانه وار دوستت دارم . ...
14 اسفند 1390

باران

آه هلیای من از پارسال این موقع بارون میزد و من در انتظار طولانی تو اشک می ریختم .دخترم همه وجودم نفسم مادرم پارسال این موقع از هجرت سوختم و امسال به شکرانه خدا در کنارمی .عزیزکم الان خوابی اما تصویرت پشت این صحفه داره نگاهم می کنه وشیرینترین کلمه رو میگه ماما !دست دراز کردی تا صورتمو لمس کنی قربون دستات برم کاش بیدار بشی و بغلت کنم به امید فردا صبح که بیدار بشی ودوباره ماما بگی و من لبریز بشم از تو ... نفسم بارون امسال برام زیباست چون کنارمی وهر چقدر که بخوام می بوسمت در آغوشم می گیرمت خدایا شکرت که به من فرصت دوباره واسه مادر شدن دادی دختری از وجودم از قلبم از خودم که خیلی دوستش دارم همسری به من دادی به جوانمردی همه دنیا مرد با وفایی ...
14 اسفند 1390

فرشته ده ماهه مامان در اتاقش

فرشته پاک مامان چقدر دلم واسه بوی نفسهات تنگ شده واسه غلتیدنت واسه دستمالک لطیفت واسه صدای نفسهات اره دخترم امشب اولین شبی هست که تو اتاقت خوابیدی الهی قربونت برم کوهی از غم رو دلمه .بابزرگ شدنت چه کنم شکر خدا داری بزرگ وبزرگتر میشی ومن! هم خوشحالم هم گاهی دلتنگ .دلم واسه این روزها تنگ میشه روزهایی که شب وروزت با منه از ساعت نه شب که خوابیدی تا الان که سه نصف شبه کنارتم تو اتاقت شاید بیدار بشی وچشماتو ببینم قربونت برم باورم نمیشه ده ماه گذشته نه به پارسال که عقربه ها کند بودند ونه به امسال که تند وتند در حرکتند . جان مادر همیشه در کنارتم اجازه نمیدم هیچ غمی به سراغت بیاد. عمرمی بخواب عزیزم خوشحالم که خیلی راحت ا...
14 اسفند 1390

یک روز تعطیلی خوب

دختر نازم این شعر رو وقتی تاپ سواری میکنی برات می خوونم شروع میکنی به دست زدن وذوق کردن . قربون نفسهات برم عمر منی . تاپ تاپ ستاره ئ کوچولو چی هستی تو چی هستی تو آسمون آبی مثل یه الماسیتو شکل گل یاسی تو تاپ تاپ ستاره ئ کوچولو چی هستی تو چی هستی ؟ دوستت دارم مامانی الهی بد نببینی ای دختر ناز نازی فدات بشم الهی ناز دلم تو هستی قربونت برم مامانی ... ...
14 اسفند 1390

لحظه های شیرین مادری

هلیای من دختر عزیزتر از جانم ! امروزچه روز قشنگی باتو داشتم لحظه هایی که حاضر نیستم باهیچ چیزعوضشان کنم .بودنت در آشپزخانه به من شعف کار کردن میدهد دخترکم من مشغول ناهار درست کردن هستم وشما کنار من روی زمین روبه روی آینه گاز نشستی وبا خودت حرف میزنی بابا بابا میگی ومن متوجه ام که در انتظار آمدن پدرت قهرمان ذهنت هستی .دستای ظریفت رو باز وبسته می کنی پاهای منو میگیری تا با سگگ دمپایی بازی کنی پلاستیک ماکارونیروتو سطل می خواهم بندازم کهناغافل ازمن میگیری وشروع میکنی به خندیدن وبازی کردن و تو همه پلاستیک ها رو به نام خش خشی می شناسی .روی زمین دراز می کشی تا با پایه میز بازی کنی وگه گداری مواظب کارهای من هستی لباس استین کوتاه صورتی پوشیدی و...
14 اسفند 1390

دعای من برای نگاه قشنگت

دختر قشنگم قربون نگاه قشنگت برم مامان برات همیشه دعا می کنه تا نگاهت به زندگی به آدمها به روزگار همیشه مثبت و زیبا باشه همه رو دوست داشته باش عزیزکم دوست دارم بهترین باشی بی نظیر که حتما همینطوره دوستت دارم چون از وجودمی از قلبمی زیباترین و شیرینترین نگاهی که دیدم همین نگاه تو به منه نازنینم فقط می توونم بگم دوستت دارم ...
6 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد