آه هلیاااااااا
نازنین دخترم ... مخمل موهایت همه زندگیم ... بزرگ می شوی و بزرگ می شوی و من این قدکشیدنت ... حرف زدنت ... ابراز احساساتت و شناخت پیرامونت را عاشق و عاشقتر میشوم .. فدای قدمهای کوچکت که وقتی صدای ماشینم را میشنوی بدو بدو به استقبالم پله ها را طی می کنی ... نفسم هر جایزه ای که برایت بگیرم باز هم در مقابل حس خوبی که به من میدهی ناچیز است ... در مقابل خمار چشمانت همه زندگیم را قمار می کنم ... هلیای من .. تپش قلب من روز به روز تندتر و قویتر میشود فقط به عشق بودنت ... همه چیزت را دوست دارم حتی نق زدن هایت .. روی فرش گواش ریختن هایت ... زندگیم را پر از رنگ کردی قرمز سبز زرد و ... این رنگها را دوست دارم همانند دستانت پاهایت صدایت و عمق نگاهت ... امروز روز بزرگی بود خانه ماندی کنار خودم سه روز ... مرتب ابراز دلتنگی برای دوستانت و مهدت می کردی و این بهترین حس خوب را در این روزها به من داد .. عاشقانه می خواهمت دخترم