زندگی دوباره
اولین سحر ماه رمضون با یه حسی اومد که قادر به توصیفش نیستم ... خیلی از معجزه های خدا رو تو کتابهای دینی خوونده بودم مخصوصا اونی که از همه حیوون ها کشته و گوشت هاشون با هم مخلوط شد به چهار قسمت و هر قسمت سر یه کوه گذاشته شد و بعد حیوانها زنده شدند در شکل و نوع خودشون ..... زنده موندن ما معجزه بود خدا زندگی دوباره به ما عطا کرد ..... خدای من صدای غلت چند باره ماشین از گوشم خارج نمیشه چند دقیقه از درخواست هلیا که بره جلو پیش عموش نگذشته بود که لاستیک ترکید محکم بغلش کردم یه لحظه هم رهاش نکردم همه بدنم کوفته و ضرب دیده است اما هلیا خوبه همه خوبیم شکر ... خوشحالم که هیچوقت به هلیا اجازه صندلی جلو رو ندادم .. خدایا منت برما تمام کردی ... احیای پارسال طلب احیای امسال رو کرده بودم نمی خواستم جز کسانی باشم که پارسال احیا بودند و امسال نبودند هرسال توی مراسم احیا اینو می شنوم خدایا ...... دیروز صبح رفتم مسجد خودم حس می کردم یه روحم که تو خیابونا پیاده روی میکنه اطرافمو می دیدم و گریه می کردم ما دوباره به زندگی برگشتیم و این فرصت دوباره با من خواهد موند ...
پانوشت - حتما سالی یک بار لاستیک تعویض کنید بیمه بدنه داشته باشید