طعم خوش قولی
از صبح دوسه بار به دخترم گفتم می برمت شن بازی!بعدظهره هلیا از پله آشپز خونه بالا رفته می خواد بیاد پایین اما با کله . پدرش نشسته تا بهش یاد بده که با پا پایین بیاد اما مرغ یه پا داره وکار خودشو انجام میده هیچکدووم حالی واسه بیرون رفتن نداریم .. وجدانم راضی نمیشه کلاه سر دخترکم بذارم ولش کن بابا حالا از کجا می فهمه شن بازی یعنی چی ؟ بعد از کلی کلنجار با خودم حس مادری پیروز میشه با این دلیل که دخترم نمی فهمه اما من که می فهم بد قولی یعنی چی .می ریم لب آب شن بازی می کنیم اب بازیمی کنیمهر کی رد میشه یه لپی از هلیا میگیره و هلیامیگه ددد . یادم میاد مجرد که بودم آرزوی یه بچه شیرین رو داشتم خدایا سپاسگزارم که دعامو اجابت کردی بزرگیت رو شکر ! دخترم از آن توست حافظش باش چه باشم وچه نباشم ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی