هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

خورشید من

دیالوگ 14

هلیا - بابا اعصبامو خرده کرده ؟ من - چرا بابا اعصابتو خرد کرده ؟ هلیا - چون رفته تو قسمت مردما من - عزیزم ببین عمو اجازه نداره بیاد تو اتاق خواب مامان .بابا هم اجازه نداره بیاد تو قسمت خانوما پانوشت - دیریست به تقدم مرد بر زن در نماز می اندیشم لطفا کمک کنید
22 اسفند 1392

دیالوگ 13

هلیا - مامان بهم بگو چرا روباه پرواز نمیکنه ؟ من - به نظر شما چرا روباه پرواز نمی کنه ؟ هلیا - چون پاهاش خیلی بزرگه نمیتوونه پرواز کنه
27 بهمن 1392

دیالوگ 9

استاد ویلون - سلام عمو خوبی ؟ اسمت چیه ؟ هلیا - بی محلی استاد - چندسالته ؟ هلیا - دو سالمه پانوشت - استاد ویلون همسر
1 شهريور 1392

دیالوگ 8

هلیا - می خوام عروسی بشم مامان - می خوای عروس بشی ! هلیا - هاااااا. منو ببر عروسی مامان - عروسی کی ؟ هلیا - عروسی عمه . پانوشت - دلم از این دیالوگ گرفت          ...
5 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد