شمارش معکوس 13
شمارش معکوس 14
شنبه را با ذوق درست کردن آش رشته برای دختری از جنس نور آغاز کردم . درخشش چشمانش مرا صد توان برای هرکاریست فقظ به شوق بودنش .. ...
شمارش معکوس 17
اسفند و هوای زلالش .. دخترکی مو فرفری و زنی با احساس ژرف مادرانه .. قدم بر آسفالت تفتان اسفندی زیر درختان گل کاغذی قدم می زنیم گهی دخترک نق زنان گهی خنده کنان بر خطهای شکسته آسفالت می پرد و مادر را می کشاند .. نگاهش بر تابلوی ایست می افتد تقاضای عکس می کند و اسفند مارا زیبا می سازد از دقتش و فهمی که با حرکت دستانش از تابلو ایست دارد . ...
دیالوگ 28
هلیا - چرا فامیل من رمضانیه اما فلاح زاده نیست ؟ من - چون این قانونه که فامیلی بچه ها مث پدرها باشه هلیا - چرا ؟ پرستار - پدرسالاری عزیزم پدر سالاری
دیالوگ 27
او - هوا بارونیه با ماشین برو بیرون .. دوچرخه خطرناکه من - دلگیر و دل وامانده هلیا - ببین مامان هوا بارونیه از آسمون رعد میاد گرگها (تگرگ) میخوره به کمرت .من نگرانت میشم من - ممنونم که مادرتم پانوشت - لحن آروم و ملایمت با دلیل و برهانت و حرکات زیبای دهانت ماندگاره برام دخترم شیرینم منو ساختی پله به پله وقتی مادرم کردی
دیالوگ 26
helya - I am not happy Me - why helya - beacuse i donot have any living thing .. i just have nonliving things in my bed rooms..i need brother and sister .. i am alone Me - donot cry .. i understand you
عشق زیاد هم قیمتی نیست
کتابی می خوانم تحت عنوان عشق آنقدرها هم قیمتی نیست . متشکل از یازده سرنوشت و یازده داستان که پایان عشق را روایت می کند و با صراحتی تلخ عشق های رو به مرگ را معاینه می کند . و اما یکی از این داستانها قلبم را به واقع لرزاند رنجاند . مگر میشود مادری دگر بچه اش را آنهم دختری را رها کند و برود در اوج کودکیش در اوان ده سالگیش .. بدست پدری که با دنیای زنانه او آشنا نیست .. دختری که از برای بدست اوردن دل پدر موهای پرپشت بلندش را قربانی شور هم دستی با پدر کند؟ به امید اینکه پدر لب باز کند و دردهای دلش را بازگو کند جلد عوض کند ..اما قربانی کردن موهایش هم پدرش را دست یافتنی نمی کند .. دخنری که برای پدر می ترسد نه خودش .. دختری که مات و مب...
دیالوگ 25
هلیا - میدونی چرا احساس بدی داشتم ؟ من - چرا احساس ببدی داشتی ؟ هلیا - چون این گربه چاق و گنده دوباره اومده بود تو گلوم وایساده بود
گوشه ای ازاتاق هلیا
وقتی هلیا دیزاین اتاقش را صاحب نظر میشود لذت می برم از سلیقه اش و جاگذاری وسایلش ...
نویسنده :
مامان طلا
21:49