زبان احساسات هلیا
دخترم بی انتهای مادر . از پیش عمه که خیلی دوستش داری بازگشته ایم به خانه .. کنار نازی گلی خرگوشت زانو زده ای .. درپوش کولر را برداشته ای و می گویی نازی گلی موبایل واتس آپی مامان اینجا باشه .. ماتت میشوم و دعوتت می کنم به یک بازی ناب دونفره .. می نشینی مقابلم .. می گویی مامان نازی گلی موبایل واتس آپیش رو بیاره . دخترم لحظه لحظه عمرم لذت تماشای توست و اگر پیشرفت و برنامه های روزانه ات نبود هرگز لحظه چشمان تو را با چیزی مبادله نمیکردم .. مادرم همه چیزم خوشحالم که زبان احساساتت گویا و روان است
به تصویر کشیدن پیاده روی دو نفره پدر و دختری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی