نقل مکان
موسسه زبانم رو به خاطر مسافت عوض کردم . وقتی وارد موسسه شدم دلم گرفت یاد استادم حیدری نخبه زبان افتاد یاد همکلاسی هام . یاد اولین جلسه که هیچی نمی فهمیدم انگار هرچی پیشرفته تر میشی دلتنگتر میشی با کتایون که یه دختر چهار ساله داره آشنا شدم اما هنوزم دلتنگ همکلاسی هامم . ....راستی یه دختر ده ساله تو کلاسمون هست که همه رو میذاره تو جیب اسپیکینگش فوق العاده . از روستاهای اطراف میاد خیلی تعجب کردم اومدم خونه به همسرم گفتم وقتی تو سی پا میذاری دیگه هیجانات اول رو نداری دیگه قدرت جابجایی و تغییرات رو نداری .امیدوارم عادت کنم و مجبور نشم به همکلاسی هام برگردم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی