هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

خورشید من

درخت کاج

همیشه قبل از خواب بند و بساط کتاب و نقاشی به راهست این بار خودکاری با مدادی در دستش گرفته و می گوید این پرگار است و دایره وار مچش را می چرخاند می گویم هلیا درخت چه چیزهایی دارد ؟ پاسخ می دهد برگ داره چوب داره ریشه داره . تنه درخت یا بهتر بگویم چوب درخت را قرمز می کشد و برگهایش را دایره وار می کشد و ریشه هایش را سیاه .. تصویری از کتابش را نشان می دهد و متوجه می شوم ذهن زیبایش درخت کاج را مجسم کرده است . .. مادر این جرات کشیدنت را دوست دارد .. ...
13 آذر 1393

گلستان دخترم

وقتی صدایش نمی آید ! یا کتاب ورق می زند یا نقاشی می کشد .. این بار سکوتش طولانی شد .. وارد میشوم اووووه کلی مداد دور و برش .. این بار چه کشیده است ؟ مات صحفه را می بینم فدای دستان نازکت کودک نازم هلیا هر چه که باشی باعث افتخار منی ...
10 آذر 1393

پرنسس از زبان نقاشی هلیا

بیمار است و بدقلق .. با اخمهای درهم ... صدایی کوبنده ... می خواهد کنارسه پایه اش بنشینم کلی دایره میکشد .. با صدای دزهم پرنسس را زمزمه می کند شابلون را برمیدارد تاج طلایی می کشد پاهای پرنسس را دو تا می کشد چشمهایش را دو تا دستانش را خطهایی می کشد با چوب جادویی ستاره ایی .. ستاره اش را با شابلون می کشد و از من می خواهد شابلون را محکم بگیرم با چشمانی بیش از اندازه گرد شده با تمام سعی ستاره را رنگ می کند و خورشیدی که همیشه حضور دارد چه در نقاشی چه در آسمان چه در قلب من ! ...
10 آذر 1393

امروز ما

امروز اولین باری بود که برای هلیا به زبان خودش نقاشی کشیدم اما در محدوده اشکال و نقاشی هایش شکل ذرت و قلب را کشیدم و نام انگلیسی آنها را در کنارشان نوشتم هلیا هم به ابتکار خودش دست و پا و چشم و ابرو و دهان برایشان کشید درون این دایره هم هلیا مثلا اسم انگلیسی خیار رو نوشته و مثل من زیر نوشته اش خط کشیده ... همه لحظه هایت را دوست دارم شیرینم ... ...
27 فروردين 1393

نقاشی هلیا

چندی پیش بابای هلیا کتاب دویدم و دویدم رو به هلیا هدیه داد . همراه این کتاب یه کتاب کار هم بود . ما شکلهای کتاب کار رو قیچی کردیم و به سلیقه هلیا روی کاغذ چسبوندیم (دو هفته پیش ) امروز هم یه کاغذ بزرگ در اختیار دخترم گذاشتم یه چهل و پنج دقیقه ای سروصدای هلیا خوابید . رفتم تو اتاقش و از نقاشی هاش خیلی تعجب کردم یعنی باورم نشد که هلیا کشیده باشه . اگه نفر سومی تو خونه بود ابدا باورم نمیشد ...... به گفته خودش این کاسه دویدم و دویدمه این هم قلب مامان هلیاست البته از دیدن این تعجب نکردم دیروز برام قلب کشید و دست گذاشت روی قلبش گفت مامان این قلبه    این هم ماهی دویدم و دویدمه .... هلیا اوج افتخار ...
13 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد